سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با مردم چنان بیامیزید که اگر مردید بر شما بگریند ، و اگر زنده ماندید به شما مهربانى ورزند . [نهج البلاغه]

دل نوشته های من !



دو روز تاخیر و ماجرای تراوین دوشنبه 88/2/14 ساعت 1:35 صبح

خب سلام و علیک و این حرفا D:

اول بگم که این ادیتور پارسی بلاگ یکم پیشرفته تر شده که خوبه. شده شبیه ادیتور جوملا. البته هنوز خیلی ناقص تر از جوملاست. ( گفتم لاست ! اسمشو زیاد دیدم توو اینترنت ، نمی دونم چطوریه که اینقدر طرفدار داره. احتمالا یه چیز توو مایه های جومونگه ! )

تاخیرم زیاد بوده توو آپدیت کردن اینجا می دونم. شما به لطف خودتون ببخشید :)
( جدا ادیتورش خوب شده ها. جدا از امکاناتی که اضافه شده ، متن رو خیلی بهتر نشون میده. )

از دیروز بگم ، شنبه.
من که صبح رفتم دانشگاه. پدر و مادرم هم قرار بود برن واسه خرید وسایل خونه.
کلاس معادلات به پیشنهاد بچه ها زود تعطیل شد. استاد گفت بعد از استراحت دیگه نمی خواد بیآد سر کلاس. البته نسبت به جلسه های قبل حدود 10 - 15 دقیقه دیرتر استراحت داد.

بعدش بیکار بودم تا کلاس کارگاه. استادش خیلی دیر اومد. دیگه نزدیک بود بریم. یکی اومد کار با Adobe Flash رو یکم یاد داد. بعدش استاد که دید تا آخر کلاس وقت هست ، به من گفت حالشو داری اسمبل کردن کامپیوتر رو یاد بدی ؟!
اول گفتم باشه ، واسه من فرقی نمیکنه.
بعدش دیدم بچه های کلاس هی به من میگن که بیخیال بشم تا زودتر تعطیل کنه.
منم رفتم به استاد گفتم که سرما خوردم و سرم درد می کنه ، حالشو ندارم. اگه یکی دیگه این کارو می کنه که هیچی ، اگه نه جلسه بعد.
البته دروغ که نگفتم. 2 - 3 روزی هست که سرما خوردم. شاید هم 4 روز ، نمی دونم.
استاد هم خودش از خداش بود که تعطیل کنه. این شد که کلاس زودتر تموم شد.
هرچند که من حداقل تا ساعت 6 دانشگاه بودم. بیشتر هم توو سایت بودم. هی فکر می کردم الآن استاد میآد میگه مگه تو نگفتی که حالت خوب نیست ، چرا نمی ری خونه ؟! D:

اون روز پدرم اینا از وسایل بزرگ خونه فقط یخچال و فریزر گرفتن. از همین یخچال ها که بالاش فریزره. من هنوز ندیدم ولی مادرم می گفت بزرگه. 25 تا فوته. ( کوچیک که بودم ، یه بار توو راه برگشتن از مدرسه توو همون شهرکمون با یکی از دوستام رفته بودیم توو یه پاساژ. اولین بار اونجا دیدم که روو یخچال مثلا نوشته بود 12 فوت. من واسم سوال بود که این یعنی چی ؟! یعنی 12 تا فوت بکنی روشن میشه ؟! یا 12 فوت بکنی خنک میکنه ؟! قبل از فوت کردن باید دعا کنی ؟! ... . البته می دونستم که هیچ کدوم از اینا نیست ، ولی خب به ذهنم رسیده بود دیگه D: )

( عجب ادیتور خوبی D: )

پدر و مادرم این چند روزه خیلی خسته شدن. خیلی واسه این خونه اینور و اونور رفتن. منم که هیچ کمکی نتونستم بکنم. دیشب خیلی دیر اومدن. تا اون موقع اونجا بودن و نصاب داشت کار می کرد.
دیگه وقتی اومدن خونه من پاشدم غذا درست کردم.
بعدش اومدم بشینم سر کارم تا واسه کلاسی که امروز داشتم مطالبم رو آماده کنم.
وسط این کارا خیلی خسته شدم و خوابم گرفت. یه لحظه سرم رو گذاشتم روی دستم که خستگیم برطرف بشه یکم ...
خوابم برد !
ییهو از خواب پریدم و آنلاین شدم و ایمیلمو 2 - 3 بار خوندم و توئیت کردمو رفتم که بخوابم.
البته یکم دیر خوابم برد.
می خواستم بخوابم ، ولی ذهنم واسه خودش حرف می زد نمی ذاشت بخوابم !

امروز با پدرم اینا از خونه رفتم و منو رسوندن دانشگاه.
کلاس اول خوبه. آز ریز.
ما همیشه کد بچه های ساعت 8 رو می گیریم و میکرو رو پروگرم می کنیم D:
یا غیر از این کد بقیه بچه های کلاس.
بیشتر دخترا کار با این نرم افزار میکرو رو بلد نیستن ، کدشون رو میآرن تا ما واسشون میکرو رو پروگرم کنیم.
ما هم اولین کاری که می کنیم اینه که کدشون رو توو هارد کپی می کنیم D: ( البته باید همین کارو هم بکنیم ، ولی خب یه تیر و دو نشونه دیگه D: )
خلاصه که هر جلسه یه آرشیوی از کد بچه ها درست می کنیم D:
به فرض اگه کد ما مشکل داشت یا درست کار نمی کرد ، بقیه کدها رو تست می کنیم.
البته اینو هم بگم که دخترا که اصولا نمیشینن اسمبلی بنویسن ، اونا هم حتما از یکی می گیرن D:

هرچقدر که کلاس صبح به خوبی ماست مالی میشه ، کلاس بعدش یعنی آز معماری نمیشه !
امروز هم گزارش کار ندادم <":
از کسی هم مدار رو نگرفتم. رفتم از کتابخونه کتاب معماری رو گرفتم و اومدم مدار رو کشیدم. آخرش شکل همون رو رو کاغذ کشیدیم و دادیم با استاد !
من مدار رو ساختم ، هم گروهیم رو کاغذ کشید.
رفتیم به استاد گفتیم خوبه ؟!
گفت خوبه ، ولی کافی نیست.
ما هم گفتیم استاد جون ترم آخری حساب کن D: <":

سوالاتی که واسه کلاس امروز درنظر گرفته بودم توو یه فایل Word بود. من یادم رفته بود که دیشب اینو بریزم رو فلشم. واسه همین مجبور بودم که امروز بیآم خونه و بگیرم اینو.
پدرم اینا اومدن دانشگاه دنبالم خدا رو شکر D:
آخه هوا گرم شده یکم ، حسش نیست اصلا که بخوام توو این هوا راه برم.
اومدم خونه و ناهار خوردم و دوبار منو رسوندن دانشگاه و خودشونم قرار بود که برن تهران.
امروز هم یه سری چیزای دیگه خریدن. فکر کنم مادرم می خواد جهاز عروس بده !
خیلی چیزا که من اینجا نداشتم ، اونجا هست یا قراره که باشه.
آخه قرار نیست که دیگه خونه اینجا رو جمع کنیم. فعلا که تا یه سال توو همین خونه هستیم. صاحب خونه هم میگه خونه رو نمی خواد و فوقش هر سال اجاره رو زیاد می کنه. اگر هم نهایتا از این خونه رفتیم ، یه خونه دیگه می گیریم. واسه همینه که وسایل توش قراره کامل باشه.

من چهارشنبه و پنج شنبه بیشتر وقتم احتمالا تووی اون خونه خواهد بود. چون قراره یه سری وسایل رو بیآرن و نصاب بیآد و این کارا. من باید برم اونجا تا اینا کاراشونو انجام بدن.
جمعه هم احتمالا پدرم اینا میآن و یه سری وسایل دیگه که تهران سفارش داده بودن رو میآرن.
من فکر می کنم که آخر این هفته اسباب کسب خواهم داشت.
تا اون موقع لپ تاپ هم می خرم انشاءالله.
امروز یه مشتری واسه کامپیوترم پیدا شد. قرار بود تا امشب جواب بده که می خواد یا نه. اگه تا قبل از رسیدن لپ تاپ مشتری پیدا شه ، باید یکم معطل کنم تا لپ تاپ برسه. آخه بدون کامپیوتر که نمیشه زندگی کرد !

حالا یه چیز دیگه ...
چطوری میشه تراوین بازی کرد ؟
به سادگی. کافیه به سایتش مراجعه کنیم و ثبت نام کنیم. تراوین یه بازی گرافیکی نیست. بلکه بیشتر یه بازی استراتژیکه.
توو تراوین هر کسی که ثبت نام کنه به عنوان رئیس یک دهکده بازی می کنه. در همون ابتدای کار باید نژاد مردم دهکده مشخص بشه. سه نوع نژاد وجود داره که توو سایت در مورد هر کدون توضیح داده : رومی ، گول ، توتن. من از نژاد رومی ها هستم. ضمن اینکه همون اول باید محل ساخت دهکده مشخص بشه. میشه این محل دهکده به صورت تصادفی توسط خود بازی انتخاب بشه. این امکان هم وجود داره که کاربر خودش مکان دهکده رو تعیین کنه. دهکده من به اسم ارغنون در مختصات -228| -32 ساخته شده. مکان دهکده من قابل جستجوست. کافیه نام کاربری من توو قسمت آمار جستجو بشه. نام کاربری من همون فامیلیمه (به انگلیسی)
توی دهکده منابع مختلف وجود داره. مثل معدن آهن و گندمزار و آجرسازی و هیزم شکن که توو هر کردوم به ترتیب آهن و گندم و خشت و چوب تولید میشه.
رئیس دهکده برای ساخت ساختمان های مختلف ( مثل مخفیگاه ، بازار ، سفارت ، اردوگاه ، اسلحه سازی ، زره سازی ، اصطبل ، دارالفنون ، انبار ، قصر ، تالار ، ... ) به این منابع نیاز داره. هرچقدر سطح این منابع بیشتر باشه ، تولیداتش هم بیشتر میشه. بنابراین دهکده سریعتر پیشرفت می کنه. هرچقدر که دهکده پیشرفت کنه ، تعداد ساکنین دهکده هم بیشتر میشه.
رئیس دهکده می تونه برای محافظت از دهکده خودش در مقابل حمله دهکده های دیگه ، نیروی نظامی تربیت کنه. مثلا سرباز لژیون ، محافظ ، شمشیر زن ، سواره نظام ، خبرچین ، گرزدار ، ...
ضمن اینکه خودش هم می تونه به دهکده های دیگه حمله کنه و اونا رو غارت کنه یا حتی تصاحب کنه.
( فعلا که من همش دارم توسط یه دهکده دیگه غارت میشم D: )

فکر کنم توضیحات اولیه رو دادم. بقیه چیزا توو روند بازی مشخص میشه. توو خود سای هم آموزش داره.

اینم از این.

راستی امروز با 2 - 3 تا از بچه ها توو حیاط دانشگاه چند تا عکس گرفتیم. عکشای خوبی شده. محیط دانشگاه هم که همش گل و بلبله. خوشکله :)

دیگه چیز خاصی به ذهنم نمی رسه.
پست کردن این مطلب خیلی دیر شد. امیدوارم دیر نشده باشه ! ( از اون لحاظ ! )

شب خوش.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس